إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • ٢ـ رهایی از استبداد

       رشید رضا در سومین قسمت از سلسله مقالات «منافع الأوربيين ومضارهم في الشرق»، دومین مزیت خواسته یا ناخواسته‌ی تلاقی با تمدن غربی را رهایی از استبداد می‌داند. رشید رضا در اینجا ابتدا به سرشت غیراستبدادی عصر خلفای راشدین اشاره می‌کند که به باور وی با ورود به دوره‌ی اموی، به حکمرانی استبدادی بدل شد. رشید رضا سپس ردپای این استبداد را تا عصر ممالیک و سلطنت عثمانی پیگیری می‌کند. او با انگشت گذاشتن روی برخی از رفتارهای حاکمان شمال افریقا در تونس و مصر و الجزایر، این اَعمال را «نظیر تجاوز فرانسه به الجزایر» قلمداد می‌کند[٨]. رشید رضا سپس متوجه آسیب‌شناسی سلسله‌ی عثمانی می‌شود.

  •    سید محمد رشید رضا(١٩٣٥م) مشهورترین شاگرد شیخ محمد عبده(١٩٠٥) و یکی از بزرگ‌ترین داعیان و پرچمداران جریان سلفیت در عصر پسااستعمار بود. ناصرالدین الألبانی محدث بزرگ معاصر درباره‌ی رشیدرضا می‌گوید: «آقای محمد رشید رضا رحمه الله حق زیادی بر گردن جهان اسلام به‌شکل عموم و بر گردن سلفی‌ها به‌شکل خصوص دارد. ایشان از نوادر کسانی است که منهج سلفی را بواسطه‌ی مجله‌ی المنار در سراسر دنیا منتشر کردند... اگر من امروز در مسیر سلفیت و تشخیص احادیث صحیح و ضعیف گام برداشته‌ام نخست از فضل خدا بوده و پس از آن به خاطر وجود محمد رشید رضا. در آغاز طلب علم از طریق مجله‌ی المنار بود که با این مسیر آشنا شدم»[۱].

  •   حدود یکسال پیش وقتی نیروهای طالبان بدون کمترین مقاومت دولت اشرف‌غنی، کنترل کابل را در اختیار گرفتند و برخی از بزرگان آنها مانند مُلّابرادر با بوئینگِ امریکاییِ سی١٧ گلوب‌مَستر نیروی هوایی قطر از دوحه وارد فرودگاه قندهار شدند، و نیز در اوج انتقادات تندی که برخی مقامات غربی و امریکایی نثار دولت بایدن می‌کردند، گفتم که برندگان و بازندگان این منازعه‌ی بیست ساله را باید در مفاهیم جستجو کرد و نه در واحدهای سیاسی. آوردم که بازندگان این منازعه، دو مفهوم صدور دموکراسی و ملت‌سازیِ ناشی از سیاست خارجی لیبرال، و ایجاد خلافت اسلامی یکپارچه فراتر از مرزهای ملی، و برندگان این منازعه نیز واقع‌گرایی یا رئالیسم در روابط بین‌الملل و منافع ملی هستند.

  •  حوادثی که ذیل عنوان بهار عربی، در بخش عظیمی از مناطق شمال آفریقا و خاورمیانه رخ داد، تا مدت‌ها، فصل مهمی از تاریخ چند نسل از مردمان این کشورها را رقم خواهد زد. اما خوانش این رخدادها بدون ارجاع به «تونس» مُحال است. تونس آغازگر این رخدادها بود و نیز تنها کشوری بود که به نظر می‌آمد از دل توفان‌های این بهار دیوانه ـ بدون گرفتاری در باتلاق سرکوب‌ها و جنگ‌های خونین داخلی، و مداخلات ویرانگر خارجی ـ به عافیت گذشته است.

  • سخن شیخ احمد الریسونی فقیه برجسته‌ی مراکشی درباره‌ی «تغییر ۹۰درصد از فقه» واکنش‌هایی را برانگیخته است. در این میان البته یک نکته‌ی مغفول، بیش از پیش روشن شد. و آن نکته این بود که طلب تنقیة و تنقیح و اصلاح محصولات و نتایج اجتهادات قُدَما و فقه قُدَمایی، فقط از حنجره‌ی مبتدعان و زندیقان و مجوسان امت خارج نمی‌شود بلکه این بار فقیهی کلاسیک و رییس اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمانان، چنین چیزی را طلب می‌کند.

  • مقدّمه:

    یگانه متن اصیل، متّقن‌ و تنها مبنای ایمانِ مسلمانان، قرآن کریم است که در کنار سنت متواتر نبوی ـ به مثابه تبیین و بَلاغ قرآن ـ بایستی بالاتر از تمام محصولات تراث مسلمانان قرار گرفته و مبنا و بنیاد و سنجهی رویکردهای آنان باشند. نتیجتاً هر موضوعی ابتدا به ساکن باید به قرآن عرضه شود و در صورت وجود اختلاف فهم در قرآن، آن فهمی که بیش از همه به روح «اخلاق»، «عدالت» و «قسط» نزدیکتر است مبنای عمل قرار گیرد. سیوطی ـ به نقل از عبدالرزاق صنعانی ـ میگوید از صحابی بزرگ عبداللّه بن مسعود پرسش شد که محکمترین آیه‌ی قرآن، کدام است؟ و وی در پاسخ این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (النحل٩٠)[٢]

  • «سیره، تاریخی است که بر روایات اتّکا‌ میکند: روایات ابن اسحاق و ابن هشام. سیره، تاریخی از خِلال روایت است و نه از خلال مشاهدهی عینی یا از خلال تحلیل روایات و استنباط مضمون آنها. سیره، تاریخ رؤیت‌ راویان است بدون نقد این رؤیت به منظور رسیدن به رخدادهای تاریخی عینی [Objective]  سیره، تاریخی است که ابن خلدون درصدد خروج از آن و آشکارکردن اشتباهات مورّخینی‌ بود که در منابع خود، بر روایات بررسینشده اعتماد میکنند...[١٢] همه جای سیره انباشته از قال ابن اسحاق یا قال ابن هشام است. هیچ تاریخی ورای نقل قول وجود ندارد؛ بنابراین سیره، تاریخی ذهنی [Subjective] است و نه تاریخی عینی [Objective]»[١٣]

    ما در ابتدا خلاصهای از ماجرای بنیقریظة را ـ بر اساس کهنترین روایت ـ بیان و سپس از چند جهت، سستی و تهافت آن را اثبات مینماییم: